انا لله و انا الیه راجعون
...
هنوز صداش توی گوشمه..... خنده هاش .....
برای پاییز امسال نقشه ها کشیده بودم .... اما .....
به قول مادر خدا زد رو دست ما.....
رفتن ناگهانی دایی عباس همه ی ما رو به شوک بزرگی دچار کرده
مردی که بزرگ مرد بود و متواضع، گره از کارت باز می کرد بیش از توانش، که به قول بابا بزرگ مادر بزرگ همه کس آنها بود .......
کمر بابا و مادر بزرگ خم شد، امید خواهرها ........
برا پاییز نقشه ها داشتم ، خدا رو دست همه ی ما زد ....
.
.
.
اولین پاییز بدون دایی عباس
ده روزه که دایی عباس رفته
برای دایی مهربان م فاتحه ای بخوانید